اکنکار در سراب دين (2)


 

نويسندگان: عبدالحسين مشکاني*/ محمدتقي فعالي**




 

ناکارايي معنوي
 

فرقه اکنکار مدعي است بدون اکنکار هيچ يک از راه ها براي رسيدن به خدا کافي نيستند. انسان براي رسيدن به خدا اگر به ديگر اديان معتقد است، بايد يا خود را از آنها بپيرايد و يا اينکه در کنار آن به اکنکار نيز بپردازد تا بتواند واصل خدا شود. غير از اين افراد، تمام افرادي که ادعا دارند خدا را تجربه کرده اند، غيرواصلاني بيش نيستند:
وصل نايافتگان کساني هستند که رهايي را به واسطه ي وصل از طريق ماهانتا دريافت نکرده اند. غسل تعميد و آيين هاي مشابه، شرط کافي براي رستگاري نيستند. پيوستن به هيچ يک از اديان، فرقه هاي اسرار و آييني هم تضمين کننده ي آزادي معنوي نيست. فقط استاد حق در قيد حيات از اين توانايي برخوردار است که روح ها را وصل دهد و به نواحي نور برساند.(1)
همان گونه که اشاره شد، اکنکار با روش هاي کاملاً خيالي و ذهني، ناکارآمدي خود را ثابت کرده است. اما اديان آسماني، به ويژه اسلام که قدمتي 1400 ساله دارد و معنويت گرايي آن از شاخص ترين معنويت گرايي هاي عقلاني و عرفاني است، با اين تعابير اکنکار رو به رو مي شوند.

مادي گرايي اديان
 

در نظر اکنکار، همه ي اديان داراي آغاز و پايان هستند. ادعا بر اين است که با بررسي تاريخ نژاد بشر درمي يابيم که اديان بسياري در طبقه ي فيزيکي وجود داشته اند که تنها معدودي از آنها بيش از هزار سال دوام آورده اند. کتاب مقدس ادعايي با بيان مطلب مزبور چنين نتيجه مي گيرد:
بنابراين، همه ي اديان دنيا طبيعتي مادي گرا دارند و قدرت و خدايي که نيايش مي کنند، ناشايسته است. ديني که عوامل اصلي آموزش هاي اک، يعني استاد حق در قيد حيات، جرياني صوتي و نور را به منزله زيربناي خود حفظ نکند، از بقاي چنداني برخوردار نيست. ادياني که اين عناصر را در آموزش هاي خود داشته باشند، بسيار اندکند.(2)
در بررسي بين خداوند ادياني چون اسلام که داراي صفات ثبوتيه و سلبيه فراواني است و خداونداني که اکنکار معرفي مي کند، بايد ديد صفت مادي گرايي و بي خدايي سزاوار کداميک است.
اينها نمونه هايي است از نوع معرفي اديان براي اکيست ها، که از سوي رهبران اين فرقه صورت مي پذيرد. تغيير ذهنيت کساني که به اين فرقه متمايل شده اند، در جهت اصلاحگري ذهني آنان صورت مي گيرد. اين اصلاحگري به تناقض هاي آشکاري مي انجامد؛ اما اکنکار بهاي تناقض گويي را در تمامي باورهاي خود پذيرفته است تا بتواند به مهم ترين هدف خود که يارگيري است، دست يابد. اين نوع برخورد با اديان، از دو جنبه نشان دهنده ي ادعاي دين بودن اکنکار است: الف: نوعي از اصلاحگري ذهني است که از مؤلفه هاي اديان شمرده شده است؛ ب: اکنکار از درون نقد و نفي اديان، خود را کامل ترين معرفي مي کند و خواننده را به صورت ناخودآگاه به اين نتيجه مي رساند که اکنکار از عيوب پيش گفته مبراست.
با مطالعه ي دقيق اکنکار، مي توان تمامي اين عيوب را براي آن ثابت کرد. البته اثبات ادياني که هيچ کدام از اين عيب ها را نمي توان براي آنها ثابت کرد، نقض ديگري است که سخنان اکنکار با آن مواجه است.

آموزش هايي در جهت ذهن شويي
 

آموزش هاي پيچيده که با روش هاي بسيار متفاوت، صورت مي گيرد از ديگر ترفندهاي اصلاحگري باورهاي اين شبه آيين مي باشد. در اينجا به برخي از اين روش ها اشاره مي کنيم:

ديسکورس(3)
 

ديسکورس جزوه اي است که در آن استاد حق در قيد حيات، آموزش هاي اوليه و لازم را به اکيست ها ارائه مي دهد. در واقع، ديسکورس اولين ارتباط بين چلا(4) و ماهانتا به شمار مي آيد. در اين آموزش نامه ها، افزون بر آموزش مفاهيم و عقايد اکنکار، به پرسش هاي چلا پاسخ داده مي شود. ديسکورس آموزش نامه اي محرمانه است که بين استاد و چلا وجود دارد.
متقاضي عضويت اکنکار قبل از اينکه به منزله ي چلا يا اکيست در اين گروه پذيرفته شود، بايد به مدت دو سال در اکنکار مطالعه کند. سير مطالعات افراد با مطالعه ديسکورس هاي خصوصي آغاز مي شود. اين ديسکورس ها حاوي مطالبي پيرامون سفر روح و راه پنهان خداست. اين سير دو ساله، براي وصل اول او کفايت مي کند؛ اما براي دريافت وصل هاي بعدي، بايد مطالعات فراوان ديگري را همراه با روش ها، تمرين ها و آموزش هاي ديگر داشته باشد.(5)

ست سنگ(6)
 

استاد اک يا ماهانتا يک سري آموزش هاي مستقيم به برخي از چلاهاي برگزيده خود ارائه مي دهد. در اين کلاس ها، شاگرداني شرکت مي کنند که ارادت خود را به اک و ماهانتا ثابت کرده باشند. اين کلاس ها يا محافلي را که به طور رسمي بين ماهانتا و مريدان او برگزار مي گردد، کلاس هاي « ست سنگ» مي گويند. يکي از معاني ست سنگ را « وحدت با استاد اک در قيد حيات» مي دانند. البته اين وحدت و يگانگي با استاد، در ضمن گردهمايي خاصي شکل مي گيرد. وحدت با استاد در کنار سرسپردگي به اک، « تثليث» مشهور اک را مي سازد.
مي توان اين نوع از کلاس هاي ست سنگ را با حلقه هاي « مريد و مرادبازي» و « سرسپردگي» مقايسه کرد که در برخي از فرقه هاي انحرافي وجود دارد. شريعت- کتاب مقدس ادعايي اک- درباره ي اهميت ست سنگ سخنان فراواني دارد؛ گاه از آن با عنوان « قدرت حيات بخش اک»(7) ياد مي کند که گاه آن را « کليد واقعي گشودن راز آثار اکنکار»(8) برمي شمارد. اکنکار به منظور ترغيب اکيست هاي برگزيده براي پيوستن به حلقه هاي « مريدبازي ست سنگ» ساز و کار جالبي دارد؛ سخن گفتن درباره ي اهميت اين حلقه ها، يکي از اين شگردهاست:« ست سنگ اک براي چلا از اهميت زيادي برخوردار است؛ چون جزئي از حضور او در کار اکنکار است».(9) همچنين منوط کردن حضور در اکنکار به شرکت در اين حلقه ها ترفند ديگر آن است:« [حضور در ست سنگ] جزيي از حضور او در کار اکنکار است.(10)».
مزايايي نيز براي حضور در اين حلقه ها برشمرده اند؛ مانند : شکوفا شدن بالقوه هاي حقيقي چلا با حضور در ست سنگ، دريافت برکات واقعي، نزول فيض سوگماد، جوانه زدن معنويت درون قلب چلا، تصفيه شدن درون چلا و تبديل شدن به ابزار سوگماد که نهايت آمال اکنکار است.(11) البته درآمدهايي که از تشکيل اين کلاس ها عايد مؤسسه ي اکنکار مي شود، از مزاياي غيرقابل چشم پوشي اين کلاس هاست.

حکمت زبان زرين
 

حکمت زبان زرين، جالب ترين نوع از آموزش هاي دروني اکنکار به شمار مي رود. در اين آموزش، ادعا مي شود بسياري از وقايعي که در اطراف ما به وقوع مي پيوندد، همه توسط استاد درون انجام گرفته است. استاد با تصرف در وقايع، پيام خاصي را به چلا منتقل کرده است تا او به واقعيت يا پاسخي دست يابد. بسياري از مواردي که در اين قسم نقل شده است، نشان مي دهد اکنکار براي نفوذ در زندگي اکيست ها از تمامي ظرفيت هاي ممکن سود جسته است. يک اکيست با توجه به باورها و اعتقاداتي که پيدا مي کند، حتي در کوچک ترين اتفاقات زندگي خود اک را دخيل مي بيند. اين نوع نگرش و باورداشت، سرسپردگي چلا به اک را فزوني مي بخشد.
حکمت زبان زرين، پديده اي است که رديابي رهنمودهاي معنوي در حوادث دنيوي و روزمره را آموزش مي دهد. براي مثال، فرض کنيد از فروشگاهي خريد مي کنيد و متصدي فروشگاه ناگهان به شما خيره مي شود. اين عمل فروشنده براي شما حاوي پيام خاصي است. اين اک است که از طريق فروشنده - که ناخواسته مجرا قرار گرفته- با شما حرف مي زند. نمونه ي ديگر اينکه، راديو را روشن کرده، به ترانه اي عاميانه گوش مي دهيد که از لا به لاي کلمات ترانه، پيامي به شما الهام مي شود؛ پيامي که راه حل مشکل شماست. با قلبي گشاده قادر به شنيدن صداي روح الاهي خواهيد بود که از طريق حکمت زبان زرين با شما سخن مي گويد.(12).

رؤياي بيداري
 

از ديگر شيوه هاي آموزشي که اکنکار مدعي است براي آموزش اکيست ها عمل مي کند، رؤياي بيداري است. شباهت فراواني بين رؤياي بيداري و حکمت زبان زرين وجود دارد؛ اما تفاوت هايي نيز براي آن برشمرده اند:
کمي تغيير در اصل حکمت زبان زرين، رؤياي بيداري را مي سازد. فرض کنيد که عکس پروانه اي را به شما نشان مي دهند، اما در ذهن شما پروانه شبيه زنبور عسل(Bee) است ( که با حرف B شروع مي شود). چند ساعت بعد مي شنويد که همسرتان مرتباً در حرف هايش حرف ب را تکرار مي کند. بالاخره هفته ي بعد دوستي تماس مي گيرد و مي گويد که بهتر است براي رفع فلان مسئله، ويتامين «ب» مصرف کنيد. در اينجا رابطه بين اين سه حادثه مشخص مي گردد. شما شروع به مصرف ويتامين «ب» مي کنيد و مشکلي که براي حل آن درخواست کمک کرده بوديد، برطرف مي گردد. روح يا خويش برتر، حوادث نمادين را به يکديگر ارتباط مي دهد تا پيغام خاصي راه خود را به سوي ذهن بازنمايد. اين مثالي از رؤياي بيداري بود.(13)
کشف اين نوع ارتباط در پديده ها، کار بسيار پيچيده و مشکلي است. به جرئت مي توان کارساز بودن اين نوع آموزش را با پرسش مواجه ساخت؛ اول اينکه کشف چنين ارتباطي، آموزش هاي تقويت حافظه و يا يادداشت برداري را مي طلبد که اکنکار در رؤيا پردازي بدان مي پردازد؛ دوم اينکه از يک واقعه و پديده، شايد به تعداد افراد بشر بتوان پيوندها و ربط هاي متفاوتي ارائه داد. با اين تشتت و چند ده گانگي چگونه مي توان ديگران را آموزش داد؟

آموزش در رؤيا
 

آموزش در رؤيا نوعي ديگر از آموزش هاي دروني است. فرد رؤيابين، در رؤيا آموزش هاي لازم را از استاد دروني دريافت مي کند. اين استاد مي تواند استاد در قيد حيات يا هرکدام از استادان گذشته ي اکنکار باشد. اين طريق از آموزش که يکي از مهم ترين روش هاي سفر روح نيز تلقي مي شود، بر آن است تا مشکلات و خواسته هاي چلاها را در رؤيا و عالم خواب پاسخ گويد. به نظر مي رسد اين مکانيزم آموزشي به نحوي تلقيني عمل مي کند؛ اما اکنکار ادعا مي کند که اينها روش هايي عيني و عملي هستند.

پرورش اصول عالي اخلاق انساني
 

دومين مؤلفه اي که براي اديان شمرده شد، پرورش اصول عالي اخلاق انساني است. اين شبه آيين نيز در صدد است با ارائه نفسانيات پنج گانه و ديگر اصول اخلاقي، خود را آراسته به اين مؤلفه نشان مي دهد.
به عقيده ي اکيست ها، « کل نيرانجان»(14) براي اعمال شيطاني خود از نفسانيات پنج گانه ي انساني سود جسته و بشر را از رسيدن به مقام تعالي باز مي دارد.(15) او مسئول تمامي آرزوهاي پليد است و موجب مي شود مرگ در دل انسان ها رخنه کند. کل نيرانجان انسان ها را در اندوه، پريشاني، نکبت و تهي دستي غوطه ور مي کند؛ اوست که انسان ها را به خودکشي و خودانهدامي و بدبختي و بي علاقه گي و نارضايتي و تفرقه مي کشاند. خشم، حرص، وابستگي و خودستايي، گرايش به الکل و افيون و مواد مخدر، زودرنجي، عيب جويي و ... همه از آثار کل نيرانجان هستند.(16)
اين نوع ادعاها و نيز توصيه هاي اخلاقي در اکنکار فراوان است. نفسانيات پنج گانه در اين شبه آيين عبارت اند از: کاما(17) به معناي شهوت، کرودها(18) به معناي خشم، لوبها(19) به معناي طمع، موها(20) به معناي وابستگي و آهنکارا(21) به معناي خودپرستي.

حسن روابط افراد اجتماع
 

سومين نشانه ي دين در تعريف پيش گفته، تنظيم حسن روابط افراد اجتماع است. سخن گفتن درباره ي فضايل اجتماعي(22) که در بسياري از متون اين شبه آيين وجود دارد و مشاوره هاي اجتماعي که به پيروان خود و ديگران مي دهد، نمونه ي بارز پرداختن به مسائل اجتماعي است.
طرح ادعايي مبني بر اينکه دليل انحراف ها در زندگي انسان ها، نداشتن اهداف فردي و اجتماعي نيست، بلکه فراموشي اک و اکنکار سبب اين گمراهي و انحراف است،(23) از ديگر تلاش هاي تنظيم حسن روابط اجتماعي مي باشد.
همچنين برگزاري کلاس ها و جلسات آشنايي بين اکيست ها از ديگر موارد دعوت به حسن روابط اجتماعي است. پال توئيچل و هارولد کلمپ در پاسخ به پرسش هاي چلاهاي خود درباره ي روابط اجتماعي و تعامل با ديگران، آنها را به حسن روابط اجتماعي توصيه مي کند. در جلسات مشاوره و روان پژوهي نيز اين گونه سفارش ها به صورت مکرر ارائه مي شود. دليل اين برخورد اجتماعي مثبت از سوي اکنکار، به اين دليل است که اکنکار هرگز نمي پذيرد در رده ي فرقه ها و آيين هاي دنيا، اجتماع ستيز قلمداد شود.

حذف هرگونه تبعيض ناروا
 

چهارمين مؤلفه اي که در تعريف دين گنجانده شده است، حذف هرگونه تبعيض نارواست. سلسله مراتبي که اکنکار براي چلاهاي خود در نظر گرفته، بهترين مکانيسمي است که در اين فرقه براي حذف تبعيض هاي اجتماعي درون گروهي تعبيه شده است.
هر فرد براي اينکه اکيست ناميده شود، بايد مراحلي را طي کند. اکنکار مدعي است براي طي اين مراحل بايد عدالت رعايت، و مکانيسم مربوط به آن، به صورت دقيق انجام شود. آنها بر اين باورند که هر چلايي در پي ورود به اکنکار بايد نزديک به دو سال پيرامون اکنکار مطالعه، و از ديسکورس ها استفاده کند تا وارد حلقه هاي وصل شود. براي ورود به اين حلقه، شرايطي لازم است که چلا بايد آنها را کسب کند:« اولين شرط، داشتن دانش پايه اي از جهان بيني نوشتجات کتاب مقدس است؛ شرط دوم، آمادگي براي تخصيص چندين سال آموزش و مطالعه ي آثار اکنکار مي باشد. سومين شرط نيز به کارگيري آموخته هاي دروني تحت رهنمودهاي استاد حق در قيد حيات است.»(24)
با گذر زمان و مطالعات بيشتر، چلاها به حلقه هاي بالاتر راه مي يابند. براي هرکدام از حلقه ها، نام هايي وجود دارد. واصلان حلقه ي اول را« آکولايت»(25) و واصلان حلقه ي دوم را « آراهاتا»(26) گويند. « اهرات»(27) نام واصلان حلقه ي سوم است که توانستند وصل هاي يک و دو را پشت سر بگذارند. واصلان حلقه ي بعدي را« چايد»(28) گويند. به کساني که توانسته اند حلقه ي پنجم را که نشانگر راهيابي به طبقه ي روح است کسب کنند، « مهديس»(29) گفته مي شود. ره يافتگان حلقه ي ششم را« شرادها»(30) و « واصلان» حلقه ي هفتم را « بهاکتي»(31) ها گويند. « گياني»(32) نامي است که بر واصلان حلقه ي هشتم نهاده اند. واصلان حلقه نهم را « مولاني»(33) ها تشکيل مي دهند. دهمين گروه از واصلان « آدپيسکا»(34) و يازدهمين آنها را « کوال شار»(35) نام نهاده اند در نهايت، واصل حلقه ي دوازدهم را « ماهاراجي»(36) يا « ماهانتا ماهاراي»(37) مي گويند که واصل به اوصاف سوگماد متعال است. در هر کدام از اين وصل ها، به واصلان کلمات محرمانه اي داده مي شود که مختص به خود آنهاست. اين کلمه که بدان «مانترا» گفته مي شود، نبايد هيچ گاه فاش شود.
اين نمونه ي بارز مقابله با تبعيض در درون گروه اکيست ها تلقي مي شود؛ اما در اين باره نکاتي قابل توجه وجود دارد:
اول: براي پذيرش چلاها شرايط و ويژگي هاي خاصي بيان شده است؛ اما در حال حاضر به جهت نيازهاي مالي اکنکار و نيز نياز به ادعاي گسترش، هيچ کدام از ملاک ها رعايت نمي شوند. هر شخصي با تکميل فرم مربوطه و واريز مبلغ اشتراک، به راحتي مي تواند عضو اکنکار شود. براي نمونه، اکيست ها در ايران تا سال 1375 م.با پر کردن فرم هاي تأمين شده توسط اداره ي اکنکار و واريز مبلغ تعيين شده از طرف ماهانتا، با مرکز اکنکار در آمريکا مکاتبه مي کردند. اين مبلغ در ابتدا 120 دلار بود که با نامه نگاري ذليلانه برخي از اکيست ها به هارولد کلمپ به 50 دلار کاهش يافت.
دوم: به رغم ادعاي مکانيسم مشخص، هيچ کدام از وصل هاي ادعايي با مکانيسم خاصي صورت نمي گيرد. گاه سليقه ي استاد ايجاب مي کند به اشخاصي بدون ضابطه، وصل هاي پياپي عطا کند؛ مانند آنچه درباره ي پتي سيمپسون بيوگرافي نگار پال توئيچل اتفاق افتاده است.
درباره ي نبود تبعيض برون گروهي نيز اکنکار ادعاهاي فراواني دارد؛ به ويژه در حيطه ي دين داري و باورمندي ادعاهايي مبني بر احترام به غير اکيست ها و نبود تبعيض بين آنها وجود دارد؛ اما همان گونه که گذشت با مقابله ي شديدش با اديان و باورهاي ديگران، به صورت جدي در تضاد است.

پي نوشت:
 

*کارشناس جامعه شناسي
**استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد تحقيقات و علوم.
1. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 106.
2. همان، ج 1، ص 160.
3.DISCOURES.
4. chela چلا اصطلاحي است که به شاگردان استاد اکنکار اطلاق مي شود. در واقع چلا به کساني اطلاق مي شود که با واريز مبلغي به صورت ماهانه به حساب مؤسسه اکنکار از ديسکورسها و مراحل آموزشي آن استفاده کرده و خود را سر سپرده ماهانتا مي دانند.
5. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 212.
6. SATSANG.
7.پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 250.
8. همان، ص 260.
9. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 312.
10. همان، ص 312.
11. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 312.
12. تادکرامرودوگ منسون، اکنکار حکمت باستاني عصر حاضر، ص 72.
13. همان، ص 73.
14. Kal niranjan شيطان آيين اکنکار. شخصيتي خيالي که اکنکار از آن با عنوان شرورترين و متخلف ترين شخصيت نام مي برد و مدعي است او همان خداي اديان ديگر است. البته اکنکار در تناقضي اشکار کل نيرانجان را عامل سوگماد نيز معرفي مي کند.
15. ر.ک: پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 193.
16. ر.ک: همان، ج 1، ص 235-237.
17. Kama.
18.Krodha.
19. Lobha.
20. Moha.
21. Ahankara.
22. نک: پال توئيچل، اکنکار کليد جهانهاي اسرار، ص 26.
23. ر.ک: پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 277.
24. ر.ک: پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 244-245.
25. ACOLYTE.
26. ARAHATA.
27. AHRAT.
28. CHAID.
29. MAHDIS.
30. SHERADHA.
31. BHAKTI.
32. Gyanee.
33. moulani.
34. adepiseka.
35. kevalshar.
36.Maharaji.
37. mahanta maharani.
 

منبع: نشريه معرفت اديان شماره 2